|
شنبه 20 خرداد 1390برچسب:, :: 23:25 :: نويسنده : mahsa
درعشق خود سوختم
وقتي که دارم حرفهاي دلم را مرور مي کنم تنهاچيزي که بهش ميرسم دوقطره اشک است. که از چشمانم مي ريزد اگر حتي يک انتظار يک عشق دلت رو آتيش بزنه و از انتظار کشيدن بتوني تلخي غم را خوب لمس کني آن وقت شايد منو بتوني درک کني اما من فقط اورا در قلب خودم ودر باورهاي خودم و در روياهايم زنده نگه داشتم ![]()
شنبه 16 خرداد 1390برچسب:, :: 17:19 :: نويسنده : mahsa
حالا که همش تو روياست بذار دلتنگت بمونم
مرگ بيداري برا من اينو خيلي خوب مي دونم بذار عاشقت بمونم بذار عاشقت بمونم بذار عاشقت بمونم قلب من مي گه که هستي اما چشمام مي گه نيستي خيلي سخته باورم شه که تو پيشم ديگه نيستي بگو که هنوز چشاتو رو به عشق من نبستي چشم من مي گه تو رفتي اما قلبم مي گه هستي مگه ميشه تو نباشي تو مثه نفس مي موني دستاي گرمتو کاشکي تو به دستم برسوني دستم بي تو بي پناه ِ مي ميرم وقتي نيستي مگه ميشه باورم شه که تو پيشم ديگه نيستي حالا که همش خياله بذار دستاتو بگيرم بذار تو فرض محالم با تو باشم تا بميرم بذار عاشقت بمونم بذار عاشقت بمونم حالا که همش تو روياست بذار دلتنگت بمونم مرگ بيداري برا من اينو خيلي خوب مي دونم بذار عاشقت بمونم بذار عاشقت بمونم بذار عاشقت بمونم
![]()
![]() |